ترس

اگه بخوام واژه ی ترس رو تعریف کنم،باید بگم:

"ترس کلن چیزیست که من را فرا نمیگیرد"

اما گاهی،روزهایی،اتفاق هایی،هست تا بیندازندش به جانم

و گاهی....

آنقدر زیاد میشود،تا قید همه چیز را میزنمو...

خلاص میکنم خودم رو



پ.ن.به قول استادم،قطعا یه چیزایی ،بوده که تا اینجا اوردتت ،

یکی نیست بگه" آخه دختر جون،چرا اون موقعی که باید بترسی ،نمیترسی،اونوقت حالا؟!"

و بعدش هم یک "ایشششششششششششششششششششش"گنده ،حواله ام کند


پ.ن.2.اما با این همه ،ترس لذت بخشیست :دی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد