welcome to my life

از یه چیزی مطمئن شدم

حالا باید شناخت کسب کنم

سختی داره...

اینکه بدونم بهترین نیست، اما بدم نیست

نمیدونم...

گیجم

بازم میترسم


دوران کمون احساسی ام گمانم رو به اتمام است!

به دوره ی جدیدی از زندگی ام وارد شده ام چند روزیست...



پ.ن.میترسم...چرا؟!


هاه...

همیشه کم میارمت...


پ.ن.استادم میگفت :قیودی مثل "همیشه"،"هیچوقت"و... ،قیودی هستن که باعث تحریف شناخت و هیجان های نا سالم میشن.باید تا اونجایی که میشه ،توی افکار اتوماتیکمون،کمتر ازین قیود استفاده کنیم.

با این حال...

همیشه کم میارمت :"(

نه تو نیستی نه نمیشه باورم...

حتی فرشته ها هم بی انصاف میشوند.


من میتوانم...میشود...چندیست تکرار میکنم

روزها تند تند میگذرد

با تو یا بی تو

اما با تو...

هاه

حیف که قرار گذاشته ام نگویم... با تو بهتر میگذشت!

پست ۱

اولین پست این وبلاگ رو آغاز میکنم به یاد خدایی که امیدوارم کمکم کنه و ازین وضعیت راحتم کنه.

الان واقعا نیاز دارم به کمکش

تا بهم قدرت بده بتونم دووم بیارم و قوی باشم.


پ.ن.۱.چهارمین تجربه وبلاگمه....میخام همینطور گمنام باقی بمونم

پ.ن.۲.نمیدونم قراره این وبلاگ چطور ادامه پیدا کنه..

پ.ن.۲.با من دوس میشین؟؟؟